فرگشت حوزه
دین در تمام اعصار مغلوب به دست «عرف» بوده. هر چند به مرور زمان موفق شده تا حدی عرف رو تغییر بده اما هر گاه کار به شاخ به شاخ شدن کشیده، این عرف بوده که پیروز ماجرا بوده. حتی در زمان پیامبر هم دین با اصلاحات در عرف، موفق به نفوذ در بین مردم شده؛ یعنی پرورش، قدرت بخشی و جهت دهی بخشی از عرف (و نه مبارزه با آن).
بعد از انقلاب، بدون توجه به این موضوع رویه هایی در پیش گرفته شد که نه تنها مفید نبوده، بلکه در نهایت منجر به مخدوش کردن چهره دین شده. در این نوشته چند نمونه ملموس از این نوع را بررسی می کنم. که یکی چندان اهمیتی ندارد و یکی دیگر حساستر است و آسیبزایی بیشتری به همراه دارد.
در سه دهه قبل، با قدرت بیشتری، حرف از این بود که تا (مثلا) امام رضا نطلبد، زیارتی در کار نخواهد بود. مردم هم بیشتر این ادعا را قبول می کردند. شرایط سخت رفت و آمد و دوری راه دلیل دیگری بود که به سختی می توانست در برابر ادعای «طلبیدن» مقاومت کند. اما امروزه با توسعه ارتباطات و امکان سفر با اتوبوس، هواپیما و قطار و افزایش سفر با خودروهای شخصی، بحث «طلبیدن» نیاز به بازبینی جدی پیدا کرد. من از معممی دراین باره استدلالِ به روز شده ای شنیدم که به مضمون به این صورت بود: «ممکنه برید مشهد اما امام رضا نطلبیده باشه، ممکنه برید توی حرم اما امام رضا نطلبیده باشه، ممکنه خودت رو بچسبونی به ضریح اما امام رضا نطلبیده باشه، ممکن است اشک از چشمانتان جاری شود اما باز هم امام رضا نطلبیده باشه، تا وقتی که حاجت از امام رضا نگیرید، امام رضا نطلبیده است.» چنین تغییر و تفسیری، در تنها چیزی که خدشه جدی وارد میکند، درک این دسته از معممین از واقعیت دین و تعریف «طلبیدن» است. مردم دین را از طریق این افراد درک میکنند و چنین خطایی خطی بر چهره دین میاندازد. با این وجود این موضوع –در برابر آنچه در ادامه میآید- چندان حساس نیست.
من به عنون یک نوجوان تازه بالغ شده که برای دستورات اسلام، ارزش زیادی قائل بوده و آن را راهنمای خود میدانسته –شاید نتوانم از لفظ «بچه مذهبی» بودن برای خودم استفاده کنم- سعی کردم برای پاسخ به سؤال «چگونه میل جنسی ام را مدیریت کنم؟» به دنبال جوابی بگردم، طوری که هم با اخلاقی باشد (یعنی با دین و عرف کمترین تناقض را داشته باشد) و سلامت (یعنی با طبیعت من و دنیا سازگار) باشد. در این مسیر به سایت های پرسش و پاسخ رسیدم. در این سایت ها عموما پاسخ ها بیشتر منطبق بر دین بود تا طبیعت. راهکار دین در این زمینه یا «ازدواج» بود (راهکار فعال) یا «عفت پیشه کردن». این دو راهکار مربوط به دوره ای بود که چیزی به اسم نوجوانی عملا وجود نداشت، معمولا پسران در حوالی بلوغ کم کم وارد چرخه کار و کسب درآمد می شدند، همین میل جنسی را بهتر کنترل می کرد و البته سریع تر وارد محدود راهکار ازدواج می شدند. بنابراین فاصله بین بلوغ و ازدواج بسیار کم بود و در این فاصله کوتاه عفت پیشه کردن بسیار آسان تر است؛ اما امروزه از زمان بلوغ چیزی در حدود 10-15 سال فاصله است. با تطبیق با راهکار دینی، جوان باید تمام این مدت تقوا پیشه کند (عموما از نظر ذهنی هم بلوغ کافی وجود ندارد و ازدواج هم بیشتر در مسائل جنسی معطوف است). اینطور چیزی در دنیای امروز عملا غیرممکن است، حتی در صورت رخ دادن، انحراف از حالت طبیعی است (و در اینجا مطرح می شود که امروزه چطور می توان این تناقضِ تازه به وجود آمده بین دین و طبیعت را پر کرد). متأسفانه حوزه و روحانیت هیچ راهکار پیش بینی کننده ای برای صدور احکام در رابطه با رخدادهای پیشرو ندارد، تنها چیزی که تماما طی تاریخ قابل رویت است، تسلیم در برابر واقعیت بعد از پذیرش توسط عرف است.
مورد دیگر اینکه، دخترهای مذهبی، در این پرسش و پاسخها در انتظار کسی به عنوان خواستگار بودند (و مشکل عدم ارضای جنسی که البته بیان نمی شود اما قابل کتمان هم نیست) و در پاسخ میشنیدند که: دعا کنید؛ اما امروزه علاوه بر دعا، از دختر میخواهند فعالیت های اجتماعی داشته باشد و اگر لازم شد، درخواستش را به کسی که علاقه مند است، ارائه دهد (که البته کار درستی هم هست)؛ ولی من بیشتر به دخترها و پسرهای یک نسل فکر میکنم که دچار عقدههای روانی متفاوتی در اثر این راهکار سطحی شده اند. جای امیدواریست که قانون خدا، یعنی همان قوانین طبیعت، راه طبیعی را نشان میدهد و به زودی آنهایی که در ظاهر دین هستند، تسلیم این روند خواهند شد.
- ۰ نظر
- ۲۷ تیر ۹۷ ، ۲۲:۰۰
- ۱۴۲ نمایش