دروغگویان مدرن
جواد مدرک فوق لیسانسش را از دانشگاه هنر گرفت. کارمند وزارت ارشاد است و به صورت پاره وقت در دانشگاه تدریس میکرد. یک روز در وسط میدان شهر یک المان نصب میکنند. جواد درباره این المان کنجکاو میشه تا بدونه ماجراش چیه. بعد از تحقیق مختصری که انجام میده متوجه میشه که این المان نماد یکی از فرقههای شیطانپرستیه و کسی که این کار رو اجرا کرده به دلیل تشابه المان با برخی زوایای هنر اسلامی، بدون تحقیق چند نمونه میسازه و در میدان مرکزی شهر نصب میکنه. طبیعتا برای کسی که این کار رو اجرا کرده، مهمترین چیز سود اقتصادی بوده.
جواد با چاپ مقالهای در یکی از مجلات محلی این موضوع رو علنی میکنه. علاوه بر این، به صورت کلامی هم موضوع را با بخشهای دست اندر کار در میان میذاره. برخورد اولیه مسئولین خیلی جالب بود:«تو هم که مثل رائفیپور حرف میزنی!» که البته منظور از این حرف این است که «تو هم داری چرت و پرت میگی». به هر ترتیب، چند وقت بعد با بالا گرفتن اعتراضات سایر افراد این المانها جمع شد.
بعد از شنیدن ماجرا حس کردم این قضیه مثل یک نسخه به روز شده از داستان چوپان دروغگوست. رائفیپور سالها در صحبتهایش هرچیزی را به عنوان نماد شیطانپرستی معرفی کرد. این اواخر برای کاسبی بهتر یا هرچیزی شبیه آن، به هر موضوعی چنگ میانداخت و از آن به عنوان نماد شیطانپرستی یا فراماسونری نام میبُرد. یک بار که واقعاً اینطور اتفاقی افتاد، کسی باور نمیکرد.
بدنی که به آنتیبیوتیک مقاوم شده باشه، خیلی ترسناکه. یه جامعه مقاوم در برابر حرفهای حق از اون هم ترسناکتره.
+حرفهای حق، منطق، تبعیض و بیعدالتی و....
- ۰ نظر
- ۰۴ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۰۹
- ۱۴۳ نمایش